حکایت کوتاه دستگيريِ خرها:
مردي با ترس و رنگ و رويِ پريده به خانهاي پناه برد. صاحبخانه گفت:
برادر از چه ميترسي؟ چرا فرار ميكني؟ مردِ فراري جواب داد:
مأموران بيرحم حكومت، خرهاي مردم را به زور ميگيرند و ميبرند.
صاحبخانه گفت: خرها را ميگيرند ولي تو چرا فرار ميكني؟ تو كه خر نيستي؟ مردِ فراري گفت:
مأموران احمقاند و چنان با جديت خر ميگيرند كه ممكن است مرا به جاي خر بگيرند و ببرند.