خانه »
برچسب ها "قصه های جالب و آموزنده" یکی از پسران هارون الرشید (پنجمین خلیفه عباسی) در حالی که بسیار خشمگین بودنزد پدر آمد و گفت: (فلان سرهنگ زاده به مادرم دشنام داد.)هارون، بزرگان دولت را احضار کرد و به آنها گفت: (جزای چنین شخصی که فحش ناموسی داده است چیست؟)یکی گفت: جزایش، اعدام است. دیگری گفت: جزایش بریدن زبانش است.سومی گفت: جزایش مصادره اموال او به عنوان تاوان است.چهارمی گفت: جزایش تبعید است. هارون به پسرش رو ...
مردی قصد داشت به ملاقات خدا برود، در راه با دو نفر برخورد کرد. فرد اول شخصی بودکه در جنگل زندگی میکرد، روی سرش میایستادو همه نوع یوگا و کارهای این چنینی انجام میدادو قید و شرطهای زیادی برای خودش داشت و دائم خدا را صدا میزد. دستانش را باز کرده بودو در حالی که پاهایش در آب بود مثل دیوانهها مدام میپرسید: خدایا چرا به ملاقات من نمیآیی؟چرا با ...
پرندهاي گرسنه به مرغزاري رسيد. ديد مقداري دانه بر زمين ريخته و دامي پهن شدهو صيادي كنار دام نشسته است. صياد براي اينكه پرندگان را فريب دهدخود را با شاخ و برگ درختها پوشيده بود. پرنده چرخي زد و آمد كنار دام نشست.از صياد پرسيد: اي سبزپوش! تو كيستي كه در ميان اين صحرا تنها نشستهاي؟ صياد گفت: من مردي راهب هستم از مردم بريدهام و از برگ و ساقة گياهان ...
یکی از پادشاهان به بیماری هولناکی که نام نبردن آن بیماری بهتر از نام بردنش است،گرفتار گردید. گروه حکیمان و پزشکان یونان به اتفاق رأی گفتند: چنین بیماری،دوا و درمانی ندارد مگر اینکه زهره (کیسه صفرا) یک انسان دارای چنین و چنان صفتی را بیاورند (و آن پادشاه بخورد تا درمان یابد)پادشاه به مأمورانش فرمان داد تا به جستجوی مردی که دارای آن اوصاف و نشانه ها می باشد،بپردازند و ...